-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1397 06:30
شهر را پر از تابلو های ایست کنید! مگر می شود در حضورت نایستاد!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 آبانماه سال 1393 19:24
بالأخره می رسد روزی روزگاری که صدای آشنایی برسد به گوش تنهایی که تمام شده است جدایی ...
-
در شهری که بوی عید نیست ...
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1393 12:00
در شهری که بوی عید نیست ... چه فایده ... جوانه ی درختان ... نور خورشید ... لباس نو ... من تنها با تو عــــــــــید را می خواستم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 11:55
تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد !
-
تفهیم اتهام
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 12:30
درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام، تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم... اگر که باب دلت نیستم حرام...
-
عجب صبری خدا دارد
یکشنبه 24 آذرماه سال 1392 16:33
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم. همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی ، بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم. عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پیمانه میکردم ....
-
اولین سلام و آخرین خداحافظی !
سهشنبه 12 آذرماه سال 1392 12:09
در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است : اولین سلام و آخرین خداحافظی !
-
میخواهم بمیرم ...
شنبه 9 آذرماه سال 1392 12:00
میخواهم بمیرم میخواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم، که همسایگان یکدیگر را بشناسند. و مردم، همه رنگها را دوست بدارند. میخواهم در جهانی بر خیزم که عشق به قیمت لبخند باشد. مردان نمیرند، زنان نگریند، و همه کودکان،پدران خود را بشناسند. عدالت باغی باشد، که مردم در آن سیبهای یکسان بخورند، و یکسان بمیرند. میخواهم در...
-
گمم نکن …
جمعه 3 آبانماه سال 1392 12:00
گمم نکن … در گوشه ای از حافظه ات مینشینم آرام … فقط بگذار بمانم …
-
سر به هوا نیستم ...
چهارشنبه 1 آبانماه سال 1392 12:00
سر به هوا نیستم اما همیشه چشم به آسمان دارم حس عجیبی است دیدن همان آسمانی که شاید تو چند لحظه پیش به آن خیره شده باشی...
-
زندگی
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 15:32
زندگی،ای زندگی! عنکبوت سیری را می مانی که به یمن عادت دیرینه، پروانه های بی دلیل را در نور وسوسه تور می کنی! زین روست به یقین که آسمان و زمین از غبار رنگ این همه بال رنگین است و چه غمی دارد معصومیت این همه رنج نا هم آهنگ!
-
باد ما را با خود برد
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 15:25
باد، پرده ها را آرام تکان می دهد و ما بچه های خوش باور لب ریز از اضطراب و امید ، زوایای نیمه روشن را به هم نشان می دهیم!
-
شعر ابله
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 15:18
سنگ اندیشه به افلاک مزن دیوانه چونکه انسانی و از تیره سرتاسانی زهره گوید که شعور همه آفاقی تو مور داند که تو بر حافظه اش حیرانی در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را چون به معشوقه رسی بی سر و بی سامانی راز در دیده نهان داری و باز از پی راز کشتی دیده به طوفان خطر میرانی مست از هندسه ی روشن خویشی مستی پشت در آینه در...
-
کودکان عقل
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 16:07
قلب بزرگ که بود، آن خورشید که در آن ظلمات دور شکست و شکسته زنده ماند! گوش کنید اینک هزاران خورشید کوچک در انتظار ترکیدنند این انفجار روشن بی پایان را کدام چشم به انتها خواهد رساند؟
-
دریا و هیچکس
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 16:04
در جسم بشری من. ابدیت تکرار می شود! به شادی میلاد یک حباب و غم ترکیدن حبابی دیگر! تکرار می شود آری زوزه جگر سوز سگ های معصوم غرایزم از کشیدن این سورتمه لت و پار!
-
جاودانگی عشق
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 15:58
به آتش نگاهش اعتماد نکن! لمس نکن! به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند! به سرزمینی بی رنگ، بی بو و ساکت! آری بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو، اگر خواستار جاودانگی عشقی!
-
بعضی وقتا باید بذاری آدما همینطوری برن ...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 22:37
بعضی وقتا باید بذاری آدما همینطوری برن ، نه برای اینکه اونا واسه تو با ارزش نیستن . بلکه برای اینکه تو دیگه برای اونا با ارزش نیستی!!!!
-
انسانیت
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1392 00:46
مرگ انسان ها فاجعه نیست در این عصر دل مردگی، فاجعه زمانی ست که میمیرد انسانیت در این عصر رنگارنگی (خودم) (کُهَ مُنْ)
-
بهترین سوژه
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 01:52
تابلو نقاش را ثروتمند کرد شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد کارگردان جایزه ها را درو کرد و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود !
-
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردید بگوید
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 23:14
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردید بگوید: بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت. دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست. کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد. و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…
-
تنهایی
دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392 01:25
تنهایی را بلند ترین شاخه درخت میفهمد، انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم براستی خدا از بزرگی تنهاست ،یا از تنهایی بزرگ؟!!!
-
خدایا آسمانت چه مزه ایست؟
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 09:39
خدایا آسمانت چه مزه ایست؟ من که فقط زمین خورده ام…
-
کمی نگاهم کن…
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 09:28
چای هایت را تلخ نخور! کمی نگاهم کن… تمام قند های دلم را برایت آب می کنم
-
تناقض
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 09:20
پرچم سپید افراشته به دست خنجری در غلاف آن هم به پشت کدامین را باور کنیم تیغ بران یا حرف صلح صلح با جنگ مگر با هم می شود؟! (خودم) کُهَ مُنْ
-
قاصدک ها
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 00:29
قاصدک ها آمدند امّا در باد بر باد دادند هر چه را که در یاد داشتند(!) (خودم) کُهَ مُنْ
-
قهوه ی اسپرسو
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 00:29
بوی دروغ می دهد دوستت دارم های عاشقانه ات بس است دگر بس است این همه دروغ شیرین دلم یک حقیقت تلخ می خواد تلخ تر از قهوه ی اسپرسو (خودم) کُهَ مُنْ
-
بلاتکلیفم
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 00:28
بلاتکلیفم همچو قاصدکی تنها میان زمین و آسمان بی آنکه قاصد خبری باشم ز کسی می چرخاند مرا این باد دیوانه به هر طرف بی آنکه به مقصدی برساند مرا (خودم) کُهَ مُنْ
-
سکوتــــ
جمعه 1 شهریورماه سال 1392 00:22
سکوتــــ سکـــوتـــــــــ ســکـــوتـــــــــــــــ و دیگر هیچ ... دلم سکوتی می خواهد که صدای بال های فرشتگان و نهرهای روان بهشت ات را بشنوم فقط برای یک لحظه سکوتــــ♥ (مبین) کُهَ مُنْ
-
محبت
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 15:46
میدونی محبت یعنی چی ؟ م : من ح : حالا ب : به یاد ت : توام
-
تنها بودن قدرت می خواهد
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1392 12:15
تنها بودن قدرت می خواهد و من قدرتمندم، این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمیگذارم…